تيشه بر بيستون بزنيد

هر کاري سختي‌هاي خودش را دارد؛ بهتر بگويم، بر سر هر کاري موانعي وجود داد که تا بر آن‌ها فائق نياييم نمي‌توانيم کاري پيش ببريم. لذا شناخت موانع مهم‌ترين مقدمه است براي شروع کارها.

هر کاري سختي‌هاي خودش را دارد؛ بهتر بگويم، بر سر هر کاري موانعي وجود داد که تا بر آن‌ها فائق نياييم نمي‌توانيم کاري پيش ببريم. لذا شناخت موانع مهم‌ترين مقدمه است براي شروع کارها. مثلا هر کسي که بخواهد به «پرواز» فکر کند، لازم است که ابتدا مقاومت جاذبه را بشناسد، آن‌گاه راه‌هاي غلبه بر جاذبه را مطالعه و تجربه کند. جاده هم بخواهيم بسازيم به موانعي از قبيل کوه و دره و رودخانه مي‌رسيم. در تداوم جاده وقتي به البرز و الوند و زاگرس مي‌رسيم چه بايد بکنيم؟ بايد دور بزنيم و برگرديم و به مسيرهاي ديگر فکر کنيم. پدران ما وقتي ريل قطار کشيدند، به دره ورسک که رسيدند چه کردند؟ کارشان را همان‌جا متوقف کردند؟ فکر نمي‌کنم در چشم ظاهر مانعي سفت و سخت‌تر از کوه وجود داشته باشد، اما عقل بشري توانسته است بر اين مانع غالب شود. نه در دوره جديد که حتي در ازمنه باستاني هم بشر توانسته است با تيشه و بيل و کلنگ و البته با عقل، دل کوه‌ها را بشکافد و راهش را ادامه دهد و به مقصود برسد. در «تيشه بر بيستون زدن» فرهاد ده‌ها معني عرفاني و ادبي و ذوقي نهفته است، اما ساده‌ترين معني‌اش همين است که اراده انسان از هر مانعي بلندتر است. اين‌ها را گفتم تا بگويم که بر سر راه کارآفريني و اقتصاد دانش‌بنيان هم کلي کوه و دره و رودخانه قرار دارد که اولا بايد بشناسيمشان، ثانيا بايد ببينيم چطور مي‌شود با کمترين هزينه، در سريع‌ترين زمان و با خلاقانه‌ترين شکل بر آن‌ها غلبه يابيم. در طي اين مدتي که کارآفريني و اقتصاد مقاومتي و اقتصاد دانش‌بنيان به جدي‌ترين دغدغه کشور در زمينه توسعه و ترقي بدل شده، در همين مجله به وسع کوشيده‌ايم درباره موانعي که بر سر راهمان قرار دارند بپردازيم. در خاطرتان باشد به باورهاي غلط فرهنگي پرداخته‌ايم، به مانع‌تراشي‌هاي نظام سرمايه‌داري و سلطه جهاني اشاره کرده‌ايم، تنبلي و حقارت‌هاي نفساني را مرور کرده‌ايم و از اين قبيل. به طور مختصر به نظام ديوان‌سالاري يا به تعبير متعارف بروکراسي هم اشاره‌هايي کرده‌ايم. حقيقت اين است که نظام بروکراسي ما در دوره‌اي پايه‌ريزي شده است و در دوره‌اي پي‌ريزي شده است که ما در نسبت با مغرب زمين در پايين‌ترين سطح خودباوري قرار داشتيم و عموما غربي‌ها را تافته‌هاي جدابافته مي‌دانستيم. حتي براي پايه‌گذاري همين سيستم اداري دست به دامن اروپايي‌ها و امريکايي‌ها شديم و آن‌ها را به‌عنوان مستشار و حتي گاهي رئيس استخدام کرديم تا بيايند و ظرايف و دقايق اين کار را برايمان روشن کنند. وضع نظام بانکي - اقتصادي از اين هم اسفبارتر است. در اينجا اصلا کار را يا تمام و کمال به غربي‌ها سپرديم، يا از آن‌ها خواستيم که بيايند و شعبه‌اي از بانک خودشان را در اين‌جا احداث کنند و به مشتري‌هاي ايراني خدمات بانکي - پولي بدهند. البته خيلي زود بانک‌هاي ايراني هم وارد ميدان شدند و سعي کردند جلوي خروج سرمايه ايراني را بگيرند، اما هر چه هست روشن است که اين بانک‌ها در خدمت تجارت و بازاريابي و دلالي و انتقال سرمايه بودند تا اين‌که به توسعه، به رشد، به کارآفريني و به خودکفايي و از اين قبيل کمک کنند. ما روي همان ساختمان اداري بانکي سعي کرده‌ايم تغييراتي ايجاد کنيم، بلکه راه‌هاي توسعه و توليد پر رفت و آمدتر شوند، اما به نظر مي‌رسد موانعي که بر سر اين راه‌ها وجود دارند، جدي‌ترند؛ حتي جدي‌تر و سنگين‌تر از البرز و زاگرس. ابتداي انقلاب يک بحث جدي مطرح بود که ما بايد در نظام اداري - بانکي‌مان هم انقلاب کنيم و پايه‌ها و مبناها را تغيير دهيم. يکي از بزرگان انقلاب، در سال پنجاه و هشت مصاحبه‌اي کرده و گفته است که اگر فکري براي بروکراسي کشور نکنيم، بعدها در مسير انقلاب از آن ضربه مي‌خوريم. ايشان گفته است تنها راه حل اين است که با توپ و تانک و لودر به جان نظام ديوان‌سالاري به ارث رسيده از قاجار بيفتيم و آن را - با هر آنچه در اوست - با خاک يکسان کنيم و بعد روي آن خرابه‌ها نظامي نوين را بسازيم. اين حرف مبالغه‌آميز است و مصاحبه‌شونده هم خودش مي‌گويد که اين راه بيشتر براي بيان عمق فاجعه است. او مي‌دانست، ما هم مي‌دانيم که اين شيوه عملي نيست و فقط براي بيان وضع موجود است، اما از خلال همين حرف مي‌شود فهميد که بر سر راه اقتصاد دانش‌بينان و کارآفريني به شيوه مدرن چه مانع سفت و محکمي وجود دارد. سيستم بانکي کشور آن‌قدري که در خدمت بازرگاني و صرافي است، در خدمت کارآفريني نيست. سهل است؛ خود مانعي است بر سر اين کار. از داستان‌هايي که از مردمان موفق و کارآفرينان نمونه جهان نقل مي‌شود، مي‌شود فهميد که «اداره و بانک» در همه جاي دنيا در برابر خلاقيت و نوآوري مقاومت مي‌کنند، اما مردمان موفق فقط در کار و بار خود موفق نيستند، بلکه در برابر اين موانع هم از خود خلاقيت و تيزهوشي نشان مي‌دهند. در اين اصل کلي که بانک‌ها بايد تغيير روش بدهند و ادارات اصلاح شوند کسي ترديدي ندارد. همه بر اين امر متفقند که مايه مناسبات مالي - اداري‌مان را از نو بازتعريف و اصلاح کنيم، اما اين کار ساده نيست و به زودي هم جواب نمي‌دهد. اين‌طور نيست که يک شبه تصميم بگيريم و يک‌باره بانکي در خدمت اقتصاد دانش‌بنيان بسازيم. همين که در سي، چهل سال اخير از پس اين کار مهم و ضروري برنيامده‌ايم، خود گواهي مي‌دهد که اين کار زمان و هزينه بيشتر و البته انگيزه و جديت بيشتري نياز دارد. به هر دليلي فعلا اين انگيزه و جديت نتوانسته که از مقام حرف به مقام عمل برسد. چيزي که رهبر فرزانه انقلاب در آغاز سال نود و پنج در خصوص اقدام و عمل اقتصاد مقاومتي تصريح و تاکيد فرموند بيانگر اين حقيقت است که ما در اقدام و عمل ضعيفيم و نمي‌توانيم ايده‌ها و فکرهايمان را «عملي» کنيم. منظور اين‌که وقتي در راه اقتصاد مقاومتي و دانش‌بينان به کوه ستبر و مقاوم نظام بانکي و اداري مي‌رسيم، بايد بدانيم که قدرت حذف يا جابه‌جا کردن آن را نداريم. لذا بايد از خودمان خلاقيت و زيرکي نشان دهيم و به حفر تونل يا احداث پل بپردازيم. در راه‌هاي کوهستاني به ديده اعتبار بايد نگاه کرد. در پل‌ها و زيرگذرها هم همين‌طور. بشر با صبر و حوصله و ذکاوت توانسته از اقيانوس‌ها بگذرد، کوه‌ها را دور بزند و مبدأش را به مقصدش بدوزد. کارآفرينان ما هم بايد همين کار را بکنند. البته که نظام بانکي بايد در تسهيل امور بکوشد، اما نياز به نوآوري و خلاقيت را مرتفع نمي‌کند. بيان ساده‌اش اين است که هر کارآفريني و هر فعال اقتصاد دانش‌بنياني لازم است که چند واحد پل سازي و عبور خلاقانه را پاس کند و ياد بگيرد که چطور به ايده‌هاي بکرش در همين فضا و در همين روزگار جامه عمل بپوشاند. اينکه ما در يک شرايط ايده‌آل کارآفريني کنيم که هنر نکرده‌ايم. هنر اين است که در همين اوضاع و با همين سيستم قدم‌هاي خيري براي توسعه و آباداني کشورمان برداريم. دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان
کلمات کلیدی

تصاویر

 ستاد فرهنگسازی اقتصاد دانش بنیان